شش گام برای ضربه فنی افکار منفی
آشنایی با کارکرد ذهن
زمانی که برای ما یک اتفاق می افتد، ذهن آن اتفاق را:
- شناسایی و بررسی
- تحلیل و ارزیابی
- پیش بینی و برنامه ریزی میکند
که در نتیجهی این فرایند فکر تولید میشود.
ذهن وسیله ای برای تجزیه و تحلیل اتفاقات، نتیجه گیری و پیش بینی برای آینده است و می توان گفت همین کارکرد ذهن باعث تداوم نسل انسان با وجود آسیب ها و خطرات تهدید کنندهی وی میباشد.
با توجه به مطالب ذکر شده وجود ذهن برای زندگی انسان امری طبیعی و ضروری است اما گاه به دلیل وجود پیچیدگی رویدادها و اشتباه در محاسبات ذهنی، تحلیل و نتیجه گیری میتواند آسیب زا نیز باشد. (دوستی خاله خرسه!)
آژیر خطر
ذهن مثل آژیر خطر میمونه…
یکم فعالیت میتونه مفید باشه تا آدم خطر رو درک کنه و شروع به فعالیت کنه
اما زیاده روی آژیر، فقط باعث سردرد میشه و توان فعالیت و اقدام کارآمد رو از ما میگیره!
بررسی آسیب شناسی:
زمانی که ذهن دچار این اشتباهات [سوء تعبیر ] میشود، فکر منفی تولید میشود.
این افکار ممکن است خود را در چهره های مختلفی همچون اضطراب، استرس، وسواس، پارانویا و…نشان دهند که هرکدام لباس ویژه خود را برتن میکنند.
ما نیز همچون ذهن ممکن است دربرخورد با این افکار دچار اشتباه شویم و ناخواسته به خودمان آسیب بزنیم:
راه حل چیست؟!
میتوان برای رهایی از این افکار مزاحم آماده جنگ شد.
یک جنگ طاقت فرسا…
با هزینهی وقت و انرژی…
اما نتیجه ای نامعلوم!
نگران نباشید…
یک راه بهتر، مطمئن تر و کم هزینه تر وجود دارد.
برای پیمودن این راه و رسیدن به هدف باید شش گام برداریم.
شش گام برای مواجههی موثر با افکار منفی مان
قبل از شروع این مسیر لازم است بدانیم هدف ما در این راه درگیری و حذف افکار نیست، بلکه میخواهیم در کنار این افکار بتوانیم یک زندگی شاد و ارزشمند داشته باشیم.
گام اول : در زمان حال باش!
کشتی در طوفان
تصور کنید که در یک دریای طوفانی در کشتی کوچکی هستید. موجهای خروشان شما را به اینسو و آنسو میرانند و هر دم به سمتی کشیده میشوید. در چنین شرایطی، بههیچوجه امکان ندارد که بتوانید به سمت مقصدتان حرکت کنید. حتی اگر شانس با شما یار باشد و کشتیتان سالم بماند، بهاحتمالزیاد راهتان را گم خواهید کرد و سرگردان خواهید شد.
در چنین شرایطی، چاره چیست؟ شاید یکی از بهترین راهها این باشد که همانجایی که هستید، لنگر بیندازید و تا زمان رد شدن طوفان درجایی که هستید، بمانید. در چنین حالتی، شما حداقل در دریا گم نمیشوید. در مسیر خود -هرچند بیحرکت- میمانید و فرصت ارزیابی شرایط را خواهید داشت.
اینکه در طول زندگی دچار دردها و رنجهایی شویم و در طوفانِ احساسات ناخوشایند گیر بیفتیم، اصلاً عجیب نیست. همه ما روزهایی را تجربه کردهایم که مثل مسافران کشتی، در تلاطم هیجاناتِ دردناک خود گیر افتادهایم. در این شرایط، هدف و معنای زندگیمان را فراموش میکنیم، به اینسو و آنسو چنگ میاندازیم و در این تلاطم گم میشویم. خب چاره چیست؟
وقتی تمام توجه خود را -که با موجهای سهمگین هیجان به اینسو و آنسو کشیده میشود- به اینجا و اکنون معطوف میکنید، درست مثل آن است که در این دریای طوفانی لنگر انداخته باشید.
در چنین شرایطی، ممکن است هیجانهایتان فروکش کنند یا هنوز با شدت ادامه داشته باشند؛ اما نکته مهم اینجاست که وقتی سفر ذهنی به گذشتههای ناراحتکننده یا آیندههای احتمالیِ دردناک را کنار بگذارید و به زمان حال بازگردید، از شدت دردی که تجربه میکنید، کاسته خواهد شد. همچنین فرصت پیدا میکنید تا شرایط خود را بهتر ارزیابی کنید و از واکنشهای ناکارآمد در برابر این حالتها پرهیز کنید.
گام دوم : از افکار و احساسات فرار نکن!
آمپول
فردی را تصور کنید که بهشدت آسیب دیده است و نیاز به مراقبتهای پزشکی -شستوشوی زخم، جا انداختن استخوان شکسته و بخیه زدن زخم- دارد. او درعینحال از پزشکها، آمپول و دردِ مراقبتهای پزشکی بیزار است و نمیگذارد که کسی نزدیکش شود. با بیقراری به خودش میپیچد و هرکسی را که میخواهد نزدیک شود، با پرخاشگری دور میکند؛ اما میداند که زخمش عمیق و خطرناک است. همچنین بایستی بهسرعت به وضعیتش رسیدگی شود.
بنابراین پس از کلنجار رفتن با درد و ترس عمیقش، درنهایت راضی میشود که پزشکان دستبهکار شوند. او درد ناگزیر خدمات پزشکی را میپذیرد؛ زیرا تبدیلشدن به فردی که میخواهد باشد -یعنی فردی با بدن سالم و توانا- برایش مهم و ارزشمند است.
پذیرش، نوعی اشتیاق شجاعانه برای پذیرشِ درد است. دردهایی که به ما کمک میکنند، به نسخه بهتری از خودمان تبدیل شویم.
گام سوم از رادیوی ذهن بیرون بیا
وگام چهارم صرفا به آن گوش کن:
رادیو جهنم!!!
تصور کنید که رادیوی خانه شما روشن است و در حال پخش اخباری دردناک درباره شهری دورافتاده در کشور دیگری است. ممکن است چندثانیهای به این اخبار گوش کنید و آن را جدی نگیرید. بهخصوص اگر کار مهمتری برای انجام دادن داشته باشید.
کاری ارزشمندتر که میتواند واقعاً تغییری در زندگی شما و حتی در دنیا به وجود آورد. بنابراین، احتمالاً به دنبال کار خود میروید و درحالیکه اخبار هنوز ادامه دارد، به کارهای خود مشغول میشوید.
حالا تصور کنید که عادت داشته باشید به همه اخبار رادیو، با دلسوزی و دقت گوش کنید. تصور کنید که با شنیدن اخبار دردناک آن شهر دورافتاده، شروع به خیالپردازی درباره آن میکنید.
شما تصاویری از رنج مردمان آن منطقه در ذهن خودتان میسازید. خاطرات دردناک مشابه آن را در ذهن خودتان مرور میکنید و خلاصه حسابی رنج میکشید. در چنین شرایطی ممکن است ساعتها زمان گرانبهای خود را صرف دلسوزی برای این انسانها کنید.
انساندوستی و دلسوزی برای دیگران، یک ویژگی بسیار ارزشمند است. در این موضوع شکی نیست؛ اما آیا دلسوزی شما تغییری در کیفیت زندگی آنها ایجاد میکند؟ یا صرفاً شما را از اقدامهای مؤثر خودتان دور میکند؟
ذهن مشاهدهگر میتواند به ما کمک کند تا بهجای گیر افتادن و درگیر شدن با افکار، آنها را مشاهده کنیم.
گام پنجم از زندگی چه میخواهی؟(ارزش های زندگی ات را پیدا کن)
غول چراغ جادو
تصور کنید که یک غول چراغ جادو پیداکردهاید. غولی جادویی که قرار است تمام آرزوهای شما را به مدت یک روز برآورده کند.
دیگر نیازی به مال و اموال ندارید.
ازنظر جسمی هم سالم، شاداب و در حالتی کاملاً مطلوب هستید.
صبح که از خواب بیدار میشوید، برای هر کاری که میلتان میکشد، آزاد هستید.
همه نسبت به شما دیدگاهی بامحبت و محترمانه دارند. پس به احترام و جایگاه اجتماعی هم نیازی ندارید.
همچنین هیچ تکلیف عقبمانده، قسط پرداخت نکرده و هیچ کار ناتمام آزاردهندهای ندارید.
چشمهایتان را برای یک دقیقه ببندید و این روز دلپذیر را با حداکثر جزئیات تجسم کنید. پسازآن که چشمهایتان را باز کردید، به این پرسشها پاسخ دهید:
در چنین روزی، چه فعالیتهایی انجام میدهید؟
روزتان را با چه کسانی میگذرانید؟
زندگیتان را چطور میگذرانید؟
دیگران شما را چطور میبینند؟
آنچه در پاسخ به این پرسشها نوشتهاید، آرزوهایی درونی و قلبی شما یا همان ارزشهای شما هستند. اینها همان اهداف عمیقی است که ورای رسیدن به اهداف معمولی در زندگی بهدنبالشان میگردید!
گام ششم :برای رسیدن به ارزش های زندگیات متعهدانه عمل کن!
عمل متعهدانه(رفتار مؤثر) عملی است که ما را به سمت ارزشهایمان سوق میدهد.
برای مثال کسی را تصور کنید که یادگیری مهارتهای جدید -مثل ساز زدن- برایش بسیار باارزش است. او میداند که روزانه یک ساعت تمرین نواختن ساز، عمل مؤثری است که در راستای ارزشهایش است. او ممکن است ساعتهایی از روز را -علیرغم خستگی یا عدم تمایل- به تمرین ساز بپردازد یا اینکه خودش را با کارهای خردهریز خانه مشغول کند.
تمیز کردن خانه اگرچه رفتار ارزشمندی است؛ اما او را از رسیدن به ارزش اصلیاش -که یادگرفتن یک مهارت جدید است- دور میکند. بنابراین اگرچه تمیز کردن خانه، بهخودیخود عملی تأثیرگذار است، در اینجا عملی غیر مؤثراست.
هر کاری که برای فرار کردن از رفتار ارزشمدار انجام میدهیم، رفتاری غیر مؤثر(ناکارآمد) بهحساب میآید.
خلاصه شش گام در یک جمله:
در مواجهه با یک اتفاق، فکر یا احساس؛
در زمان حال همراه با آگاهی از ذهن، به جای درگیری به افکار اجازه حضور بده و بر اساس ارزش های زندگیات عمل کن!
امیدوارم با استفاده از این 6 گام درد افکار مزاحم و منفی را کاهش دهید و با انجام رفتار های کارآمد و متعهدانه یک زندگی ارزشمند را تجربه کنید.
ومن الله التوفیق
ابوالفضل عطایی،پاییز1402
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
یک ضربه کاری برای زخمی شدن پیوند
۳ شلاق نابودگر هیولای خلوت، سه حرکت اساسی برای ترک استمنا
مهمان های ناخواندهی ذهن تان را بشناسید
تاریخ انقضای عشق
پیروزی بر بچه لجباز(قسمت 2)
پیروزی بر بچه لج باز (قسمت 1)
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام علیکم ورحمة الله
از مطالعه مطالب ومباحثی بسیار زیبا، مفید و کاربردی بهره بردیم و استفاده کردیم…
برای موفقیت، بهروزی، کامیابی، سلامتی، شادابی، خوشبختی وعاقبت بخیری همه جوانان وبخصوص جوانان، نوجوانان و افراد واشخاص فعال، پویا و خدمت گذار جامعه اسلامی وانسانی ازخداوند مهربان همه خوبی ها را خواستارم.